جدول جو
جدول جو

معنی ناخن دیو - جستجوی لغت در جدول جو

ناخن دیو
(خُ نِ وْ)
به معنی ناخن خوش است که نوعی از صدف باشدبغایت خوشبوی. (برهان قاطع) (آنندراج) :
ناخن دیو را پریرویان
چونکه در زیر خویش دود کنند
صرع را نافع آید وگردد
حیض ایشان گشاده سود کنند.
یوسف طبیب (از آنندراج).
رجوع به ناخن پریان و ناخن خوش شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ناخن گیر
تصویر ناخن گیر
وسیله ای که با آن ناخن ها را کوتاه کنند، ناخن چین
فرهنگ فارسی عمید
(دِ)
چیزی نرم که ناخن در آن بند شود. (آنندراج). رجوع به ناخن گیر کردن شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دست افزار حجامان که بدان ناخن چینند. (آنندراج). وسیلۀ گرفتن ناخن. ناخن چین. مقص. ناخن پیرا. ابزاری که بدان ناخن ها را کوتاه کنند
لغت نامه دهخدا
(خُ نِ دَ)
کنایه از ایراد و اعتراض. (آنندراج) (بهارعجم) :
خیال نازکم را نیست تاب ناخن دخلی
غنی هرگز نباشد طاقت نشتر رگ گل را.
ملاطاهر غنی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
افزاری که ناخن می چیند و لفظ دیگرش ناخن گیراست. (فرهنگ نظام). آنچه با وی ناخن گیرند. (شمس اللغات). ابزاری که بدان ناخن چینند و کوتاه کنند. ناخن برای. ناخن پیرای. ناخن گیر. رجوع به ناخن گیر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از ناخن گیر
تصویر ناخن گیر
دست افرازی که بدان ناخن چینند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخن چین
تصویر ناخن چین
ناخن برا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخن گیر
تصویر ناخن گیر
((خُ))
ابزاری برای کوتاه کردن ناخن، چیزی نرم که ناخن در آن گیر کند
فرهنگ فارسی معین